دانش، زمام دار و کردار، راننده و نفس(مرکبی) سرکش است . [امام علی علیه السلام]

«اللهم عجل لولیک الفرج»

ای مسافر شلمچه، که ...

بوی بیت‌المقدس را

و ...

طنین صدای احمد متوسلیان را که ...

راه رسیدن به کربلا از قدس می‌گذرد

شنیده‌ای ... (یا ابا عبدالله، امروز فریاد می‌زنم ...

من به کربلا نیامدم!)

قرار من با تو صداقت است و ...

صادقانه بگویم:

توسن دستم!

به نوشتن رکاب نمی‌دهد!!!

دستم، که نه ...

دست‌هایم ... بغض کرده‌اند!

تب کرده‌اند!

دست‌هایم، که نه ...

مشت‌هایم ... آتش گرفته‌اند!

چگونه می‌توان نوشت؟

وقتی:

ـ صدای سوختن کودکان لبنان

قلبم را خاکستر می‌کند...

ـ ضجه مادران بعلبک

استخوان‌هایم را خرد می‌کند ...

اصلاً ‌شعر به چه دردی می‌خورد؟

اگر

شعله‌های خشم مقدس شیعه را نیفروزد ...

و کلام آخر این خشمنامه!

«دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست

باید سلاح تیزتری برداشت ...»*

     * شعر جنگ: اثر قیصر امین‌پور

 


 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/16:: 12:59 صبح     |     () نظر